
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی و مثال با loosen - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل loosen
معنی loosen
(فعل) شل کردن چیزی که محکم است (مثال اول) – از شدن یک مقررات یا قانون یا چیزی کاستن (مثال دوم) - loosen someone's tongue فک کسی را برای حرف زدن گرم کردن (مثال سوم)
The screws have loosened.
پیچها شل شده اند.
The university loosened the requirements for graduation.
دانشگاه موارد مورد نیاز برای فارق التحصیلی را آسان کرد.
A bottle of wine had loosened Jim’s tongue.
یک بطری شراب زبان جیم را باز کرد. (شروع به حرّافی کرد)
ترجمه loosen
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) loosen (someone) up خجالت کسی در جمعی از بین بردن (مثال اول) - loosen (something) up شک کردن عضلات بدن با انجام حرکات ورزشی و کششی
I tried to loosen him up by telling a few jokes.
من سعی کرم با گفتن چند لطیفه خجالت او را از بین ببرم و او را ریلکس تر کنم.
A massage will loosen up your joints.
یک ماساژ، مفاصل شما را شل خواهد کرد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: