
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی و مثال با interfere - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل interfere
معنی interfere
(فعل) دخالت کردن در چیزی یا جایی که مطلوب طرف مقابل نیست (دو مثال اول) - interfere with متوقف کردن یا کند کردن چیزی، مشکل ایجاد کردن در چیزی (مثال سوم) - interfere with (someone) کودکی را اذیت کردن و لمس جنسی او
Interfering in other people's relationships is always a mistake.
دخالت کردن در روابط مردم همواره یک اشتباه است.
She had no right to interfere in her son's marriage.
او حق نداشت در زندگی زناشویی پسرش دخالت کند.
Anxiety can interfere with children’s physical development.
اضطراب می تواند در رشد فیزیکی بچه ها اختلال ایجاد کند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: