معنی arrange به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(فعل) ساماندهی کردن، مرتب کردن (دو مثال اول) – برنامه ریزی کردن، ترتیب دادن از قبل (مثال سوم و چهارم) – قطعه از موسیقی را به نحوی تغییر دادن تا با آلتی دیگر یا صدایی دیگر اجرا شود (مثال آخر)
Who arranged these flowers so beautifully?
چه کسی این گل ها را به این زیبایی مرتب کرده است؟
The list is arranged alphabetically.
این لیست بر اساس حروف الفبا مرتب میشود.
Please arrange a meeting with Mark today.
لطفاً یک ملاقات با مارک برای امروز تنظیم کن.
He's arranged for his son to have swimming lessons.
او برای پسرش کلاس شنا برنامه ریزی کرده است.
He arranged traditional folk songs for the piano.
او آهنگ های سنتی محلی را برای نواختن با پیانو تغییر داد.