koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با tap

tap

فعل

US /ˈtæp/

taps; tapped; tapping

(فعل) آرام و معمولا چند بار به چیزی ضربه زدن (دو مثال اول) – لمس کردن صفحه نمایش موبایل یا تلویزیون هوشمند و غیره برای انجام دستوری (مثال سوم) – استفاده کردن یا بکار گرفتن چیزی مثل پول یا دانش و غیره (دو مثال آخر)

Someone tapped at the door.

یک نفر در زد.

He tapped ash from his cigarette.

او خاکستر سیگارش را با ضربه زدن از روی سیگار انداخت.

Tap the icon to open the app.

روی این آیکن ضربه بزن تا نرم افزار باز شود.

The company is tapping shareholders for $15 million.

این شرکت دارد از 15 میلیون دلار مربوط به سهامدارانش بهره می برد. (tap someone for something از کسی پول گرفتن)

The story taps into powerful emotions.

این داستان احساسات قدرتمندی می طلبد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) شنود کردن تلفن (مثال اول) – آبگیری یا شیره گیری از چیزی مانند یک بشکه یا یک درخت و غیره با ایجاد سوراخ در بدنه آن (مثال دوم) - tap in/into وارد کردن اطلاعات درون یک کامپیوتر (مثال سوم) - tap out الف: همراهی کردن یک ریتم با ضربه زدن روی یک سطح ب: تایپ کردن با کیبورد یا گوشی و... (مثال چهارم)

She suspected that her phone had been tapped.

او مشکوک بود که تلفنش داشت شنود میشد.

tap a keg

شیر زدن روی یک بشکه

She tapped the numbers into the calculator.

او آن اعداد را وارد ماشین حساب کرد.

He tapped out a message on his phone.

او پیامی روی گوشی خود تایپ کرد.

tap

اسم

taps

(اسم) ضربه آرام (مثال اول) – شیر آب یا شیر خروجی چیزی مثل بشکه (مثال دوم) – دستگاه شنود (مثال سوم) - on tap الف: سرو شده از داخل یک بشکه ب: در دسترس ج: برنامه ریزی شده (مثال چهارم) – نوعی رقص با کفش مخصوص صدا دار (tap dance)

A tap on the door interrupted him.

ضربه ای به در، حواس او را پرت کرد.

He turned the tap on and filled up the kettle.

او شیر آب را باز کرد و کتری را پر کرد.

There was a tap on his phone.

روی گوشی او شنود کار گذاشته شده بود.

What's on tap for the weekend?

آخر هفته چه خبر است؟

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها