
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی strap - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل strap
(اسم) بند (هر چیزی که برای محکم کردن یا نگه داشتن چیزی از آن استفاده میشود. مثل بند کیف یا بند ساعت – جمله اول) – chinstrap بند کلاه که زیر چانه قرار میگیرد و کلاه را روی سر محکم میکند - shoulder strap الف: بند قسمت شانه لباس زنانه ب: بند بلند یک کیف که روی شانه قرار میگیرد – jockstrap بیضه بند که محافظ بیضه در ورزش است - spaghetti strap بند شانه لباس مجلسی زنانه
a watch with a leather strap
یک ساعت با بند چرمی
strap
فعل
straps; strapped; strapping
(فعل) با بند، چیزی را بستن (دو جمله اول) - strap (someone) in کمربند ایمنی را بستن (جمله سوم) - strap something up باند پیچیدن روی یک زخم یا شکستگی (جمله چهارم) - strap on the feedbag کنایه از غذا خوردن
She strapped the knife to her leg.
او چاقو را به پای خود بست.
Are the kids strapped into their car seats?
آیا بچهها به صندلی مخصوص خود در ماشین محکم شدهاند؟
Are you strapped in?
کمربند خود را بستهاید؟
Her broken leg will be strapped up for a long time.
پای شکسته او برای مدتی طولانی در باند خواهد بود.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: