
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی و مثال با stain - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل stain
(فعل) دچار لک کردن، لکه دار کردن چیزی به طوری که به سختی پاک شود (جمله اول) – مربوط به ویژگی های چیزی مثل یک پارچه که به راحتی لکه یا رنگ را به خود جذب میکند (جمله دوم) – با یک ماده شیمیایی رنگ چیزی مخصوصا چوب را تغییر دادن (جمله سوم) – به حیثیت یا آبروی کسی ضربه زدن (جمله آخر)
I hope it doesn't stain the carpet.
امیدوارم این، فرش را لک نندازد. (طوری نباشد که نتوان پاک کرد)
This carpet is ideal for the kitchen because it doesn't stain easily.
این فرش برای آشپزخانه ایدهآل است چون به راحتی لک نمیشود.
We’ve decided to stain the shelves red.
ما تصمیم گرفتیم قفسه ها را قرمز رنگ کنیم.
His actions stained his reputation.
کارهای او شهرتش را لکه دار کرد.
stain
اسم
stains
(اسم) لکه (جمله اول) – رنگ (جمله دوم) – ننگ یا آلودگی که به آبرو یا شهرت کسی لطمه میزند (جمله سوم)
There was a red stain on the carpet.
یک لکه قرمز رنگ روی فرش بود.
wood stain
رنگ چوب
The scandal left a dark stain on his reputation.
آن رسوایی لکه ننگی بر شهرتش باقی گذاشت.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: