
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی soften - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل soften
(فعل) نرم شدن (جمله اول) – از خشکی یا شدت چیزی کاستن - ملایمتر کردن، کاهش شدت یا خشونت در چیزی (جمله دوم و سوم) - soften someone up کسی را قانع کردن و نرم کردن (که کاری که مدنظر شما است انجام دهد – جمله چهارم) - soften the blow موقعیت بدی را تلطیف کردن (جمله آخر)
Cook until the onion softens.
پیاز را تا زمانی که نرم شود بپزید.
Softened the last paragraph of the letter.
پاراگراف آخر نامه را ملایمتر بنویس. (مثلا در یک نامه انتقادی)
His face softened as he looked at his daughter.
صورت او وقتی دخترش را دید آرام شد.
He tried to soften her up by buying her present.
او سعی کرد با خریدن هدیه او را نرم کند.
She lost his job, but she has enough money in the bank to soften the blow.
او کارش را از دست داد ولی به قدر کافی پول در بانک دارد تا از دشواری شرایط کم کند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: