
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی و مثال با mill - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل mill
(اسم) آسیاب یا هر نوع ساختمانی که درون آن دانه ها را آسیاب میکنند، ماشین آسیاب کردن (تصویر زیر - دو مثال اول) – کارخانه تولید پارچه یا فولاد یا کتان و امثال آن (مثال سوم) - go through the mill | put somebody through the mill اوضاع را برای کسی دشوار کردن (مثال چهارم) - (all) grist to the mill چیزی که در موقع خاصی مفید است – یک میلیون دلار (خوانش دیگری از mil و به همین معنی)
a pepper mill
یک دستگاه آسیاب فلفل
The river was harnessed to drive many mills.
از این رودخانه برای به حرکت درآوردن آسیاب های زیادی استفاده میشد.
a cotton/cloth/steel/paper mill
کارخانه تولید کتان/پارچه/فولاد/کاغذ
They really put me through the mill in my interview.
آن ها به شدت در مصاحبه ام سخت گیری کردند.
mill
فعل
mills; milled; milling
(فعل) آسیاب کردن (مثال اول) – (در مورد گروهی از مردم) بدون هدف یا مقصد خاصی راه رفتن و چرخ زدن (مثال دوم)
milled black pepper
فلفل سیاه آسیاب شده
Crowds of students were milling around in the street.
تجمعاتی از دانش آموزان در خیابان پرسه میزدند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: