معنی charm به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسیترجمه و جمله با charm
(اسم) طلسم یا افسون که از بدی اقبال جلوگیری میکند (مثال اول) – چیز کوچکی که روی گردنبند یا دستبند کار میکنند (مثال دوم) – دلربایی یا فریبندگی (دو مثال آخر)
She keeps a horseshoe as a good luck charm.
او یک نعل اسب را به عنوان یک افسون خوش شانسی نگه میدارد.
a charm bracelet
یک دستبند با زیور آلات (مثلا به دستبند یک قلب طلایی وصل شده)
The new curtains add charm to the room.
پرده های جدید اتاق را دلربا می کند.
a woman of great charm
یک زن با دلربایی بسیار
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) the third time is the charm تا سه نشه بازی نشه - work like a charm خیلی خوب کار کردن (مثال اول)
This new software renders 4K video like a charm.
این نرم افزار جدید ویدیو ها با کیفیت 4k را خیلی خوب پردازش میکند.
charm
فعل
charms; charmed; charming
(فعل) سحر کردن، افسون کردن – دلربایی کردن، جذب کردن، خوشحال کردن (دو مثال اول)
My brother charms everyone he meets.
برادر من هر کسی که ملاقات می کند را جذب میکند.
a story that has charmed generations of children
داستانی که نسل هایی از کودکان را جذب خود کرده است