koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با burst

burst

فعل

US /ˈbɚst/

bursts; burst also bursted; bursting

(فعل) ترکیدن یا ترکاندن (دو مثال اول) – (در مورد یک رودخانه و غیره) از مصب خود خارج شدن یا طغیان کردن – ناگهان باز شدن یا باز کردن (مثال سوم)

The balloon burst.

بادکنک ترکید.

The pipes had burst.

لوله ها ترکیده بودند.

The doors suddenly burst open.

درها به صورت ناگهانی باز شدند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) ناگهان و به سرعت وارد جایی شدن یا به جایی رفتن (مثال اول) - burst in on/upon somebody/something ناگهان بالا سر کسی ظاهر شدن یا خلوت کسی را برهم زدن و ... (مثال دوم) - burst onto/upon/on something ناگهان ظهور کردن و بسیار موفق شدن (مثال سوم)

Jim burst into the room.

جیم ناگهان داخل اتاق پرید.

Sorry if I burst in on you.

ببخشید اگر با آمدنم، مزاحمت شدم.

The band burst onto the music scene in 2000.

این گروه موسیقی در سال 2000 ظهور کرد و بسیار موفق شد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) be bursting پر از چیزی بدن، از شدت چیزی به مرز ترکیدن رسیدن (مثال اول) - be bursting to do something برای انجام کاری بسیار تمایل داشتن (مثال دوم) - be bursting at the seams پر از چیزی بودن - burst into به صورت ناگهانی شروع به کاری کردن یا شروع به تولید چیزی کردن (مثال سوم)

His parents were bursting with pride.

والدین او پر از حس افتخار شدند.

Jim was bursting to tell everyone the news.

جیم خیلی دلش میخواست تا خبرها را به همه برساند.

She burst into laughter.

او ناگهان زد زیر خنده.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) burst out الف: ناگهان کاری کردن یا عمل یا حسی را بروز دادن ب: ناگهان چیزی گفتن (مثال اول) - burst someone's bubble خبر بدی را به کسی دادن - be fit to burst with پر از چیزی بودن - burst into flames ناگهان شعله ور شدن

'I don’t believe it!' she burst out angrily.

او ناگهان با عصبانیت گفت که باور نمیکنم.

burst

اسم

bursts

(اسم) شروع ناگهانی چیزی – منفجر شدن یا ترکیدن چیزی

a burst of speed

افزایش ناگهانی سرعت

a burst in the water pipe

ترکیدگی در لوله آب

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها