عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و تحلیل boundary

boundary

اسم

US تلفظ صوتی/ˈbaʊndri/

boundaries

(اسم) چیزی که مرز یا حد یک منطقه را نشان میدهد (مثال اول) – محدوده یا نقطه تقابل دو چیزی (مثال دوم) – boundaries حد و مرز در رفتار یا حریم شخصی و غیره (مثال سوم و چهارم) - push the boundaries/limits فراتر از امکان رفتن، کار غیر معمول انجام دادن

The river forms the country's eastern boundary.

این رودخانه مرز شرقی کشور را شکل میدهد.

the boundary between fact and fiction

مرز بین حقیقت و خیال

Try to show love while respecting each other's boundaries.

سعی کنید که ابراز علاقه کنید در عین حال به حد و مرز یکدیگر احترام بگذارید.

We believe that respect knows no boundaries.

ما معتقدیم که احترام حد مرز نمیشناسند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها