عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با stall

stall

اسم

US /ˈstɑːl/

stalls

(اسم) غرفه یا یک کانکس که برای عرضه چیزی مثل غذا یا فروش مجله و غیره بکار میرود (مثال اول) – آخور یا طویله – ردیف ویژه کشیش ها یا خوانندگان در یک کلیسای بزرگ – یک حمام تک نفره که به صورت یک اتاقک عموما شیشه ای است - set out your stall هدف خود را واضح بیان کردن

food stalls

غرفه های مواد غذایی

stall

فعل

stalls; stalled; stalling

(فعل) (در خصوص یک موتور یا وسیله متحرک) خاموش شدن به این دلیل که انرژی یا سرعت کافی برای کار کردن ندارد (مثال اول) – به تاخیر انداختن یا معطل کردن (مثال دوم) – اسب یا حیوانی را درون آخور کردن – متوقف کردن پروسه یا پیشرفت چیزی (مثال سوم)

The engine suddenly stalled.

موتور ناگهان خاموش شد.

I can stall her for a few minutes.

من چند دقیقه می توانم او را معطل کنم.

Negotiation have once again stalled.

مذاکرات بار دیگر متوقف شده است.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها