برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با stall
ترجمه و جمله با stall
(اسم) غرفه یا یک کانکس که برای عرضه چیزی مثل غذا یا فروش مجله و غیره بکار میرود (مثال اول) – آخور یا طویله – ردیف ویژه کشیش ها یا خوانندگان در یک کلیسای بزرگ – یک حمام تک نفره که به صورت یک اتاقک عموما شیشه ای است - set out your stall هدف خود را واضح بیان کردن
food stalls
غرفه های مواد غذایی
stall
فعل
stalls; stalled; stalling
(فعل) (در خصوص یک موتور یا وسیله متحرک) خاموش شدن به این دلیل که انرژی یا سرعت کافی برای کار کردن ندارد (مثال اول) – به تاخیر انداختن یا معطل کردن (مثال دوم) – اسب یا حیوانی را درون آخور کردن – متوقف کردن پروسه یا پیشرفت چیزی (مثال سوم)
The engine suddenly stalled.
موتور ناگهان خاموش شد.
I can stall her for a few minutes.
من چند دقیقه می توانم او را معطل کنم.
Negotiation have once again stalled.
مذاکرات بار دیگر متوقف شده است.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: