عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و تحلیل spit

spit

فعل

US تلفظ صوتی/ˈspɪt/

spits; spat /ˈspæt/ or chiefly US spit; spitting

معنی spit (تف کردن به انگلیسی)

(فعل) تُف کردن (جمله اول) – با خشم و به سرعت چیزی گفتن (جمله دوم) – پاشیدن یا پرتاب شدن قطرات یا اجزای کوچک چیزی که در حال سوختن یا پختن است (جمله سوم) – باران ملایمی باریدن (جمله آخر)

She spit/spat in my face.

او به صورت من تُف کرد.

“You make me sick!” she spat.

او فریاد زد: تو حال مرا بهم میزنی.

A log fire was crackling and spitting in the hearth.

کنده‌های چوب در شومینه می سوختند و جرقه‌های کوچک با صدای خش‌خش تولید میکرد. (spit در اینجا به معنی جرقه‌هایی است که هنگام سوختن چوب پرتاب میشود)

Take your umbrella, it's spitting.

چترت با بردار، هوا نم‌نم می بارد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) spit it out اعتراف کردن، مُقُر آمدن (جمله اول) - spit up بالا آوردن جزئی (جمله دوم)

What did you tell him about me? Come on, spit it out!

درباره من به او چی گفتی؟ زود باش، اعتراف کن!

The baby spat up her breakfast.

بچه صبحانه خود را بالا آورد.

spit

اسم

spits

(اسم) بزاق (saliva) – عمل تُف کردن – زمین کوچک و باریکی که از ساحل به سمت داخل دریا پیشروی کرده است – سیخی که درون چیزی مثل گوشت می گذارند تا روی آتش بپزد – be the (dead) spit of somebody کسی که خیلی شبیه کس دیگری است - spit and polish خیلی تمیز کردن - spit and vinegar انرژی، قوت

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها