
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی و مثال با convenience - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل convenience
(اسم) راحتی، سهولت (مثال اول) – at somebody’s convenience در وقت یا مکان مناسب – چیزی مثل یک وسیله که مفید است از این نظر که در وقت شما صرفه جویی میشود یا اسباب راحتی کار را برای شما فراهم میکند (مثال سوم)
I enjoy the convenience of living near a post office.
من از راحتی زندگی کردن کنار اداره پست لذت میبرم.
The chalets have all the modern conveniences.
این کلبه ها همه امکانات مدرن را دارند.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) a marriage of convenience ازدواج مصلحتی (مثلا برای دلایل سیاسی) - at your earliest convenience (در نامه ها) در سریع ترین زمان ممکن (as soon as possible)
Please come to my office at your earliest convenience.
لطفاً هر وقت که مناسب دیدید به دفتر من بیایید.
convenience
صفت
(صفت) convenience food غذای آماده (غذایی که یخ زده یا درون بسته یا جعبه تهیه میشود) - convenience store خواروبارفروشی کوچک
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: