
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی companion - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل companion
(اسم) همراه یا همنشین (دو مثال اول) – چیزی که قرار است با چیز دیگری استفاده شود (مثال سوم و چهارم) – مراقب بیمار یا یک فرد سالخورده
His dog became his closest companion.
سگ او به نزدیک ترین همراه او تبدیل شد.
a traveling companion
همسفر
A companion volume is soon to be published.
جلد مکمل به زودی منتشر می شود.
The table is a companion piece to the two chairs.
این میز جزء تکمیلی این دو صندلی است.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: