معنی assignment به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) ماموریت، کاری که به کسی سپرده میشود (سه مثال اول) – ارزش، مقدار، هویت یا چیزی را به چیزی اختصاص دادن (مثال چهارم) – واگذار یک دارایی یا حقی به کسی (مثال آخر)
a foreign/diplomatic assignment
یک ماموریت خارجی/دیپلماتیک
one of our reporters on assignment in China
یک از چهار خبرنگاری که در چین مشغول فعالیت هستند
his assignment to the embassy in china
ماموریت او در سفارت مستقر در چین
the computer's assignment of a number to each image
تخصیص دادن یک شماره به هر عکس توسط کامپیوتر
the assignment of property
واگذاری اموال