نقد فیلم سینمایی شکارچیان مغز ( Headhunters 2011) ساخته مورتن تیلدام
یکشنبه 7- بهمن-1397

فرار کن بدبخت
تعابیر متفاوتی از نام این فیلم در ترجمه های فارسی وجود دارد. از کارچاق کن ها گرفته تا شکارچیان مغز. هرچه که هست عاشقش هستم. یک تریلر درجه یک که معمولاً در هالیوود چنین آثاری ساخته و پخش میشوند اما این اثر نروژی که همکاری کشورهای سوئد، دانمارک و آلمان را هم به همراه دارد فیلم عالی ای از آب درآمده.
کارگردان این اثر مورتن تیلدام است که به خاطر ساخت فیلم "بازی تقلید" مشهور شد و حتی نامزدی جایزه اسکار بهترین کارگردانی (برای فیلم بازی تقلید) را در کارنامه خود دارد، و بازیگر معروف اهل نروژ اکسل هنی که به خاطر بازی در کنار دوآین جانسن در فیلم "هرکول" شناخته میشود نقش اول این فیلم را بازی میکند. از دیگر بازیگران این فیلم می توان به نیکلای کوستر والداو اشاره کرد که همه او را به خاطر ایفای نقش جیمی لنیستر در سریال "بازی تاج و تخت" میشناسند.
فیلم، داستان یک کارچاق کن است که برای امرار معاش و بدست آوردن درآمدی که از پس هزینه های همسر زیبایش بر بیاید!، به دزدی آثار هنری روی میاورد، اما در جریان یکی از همین دزدی ها گرفتار یک باند خلافکار میشود و برای نجات جان خود باید از دست آنها، که دائم در پی او هستند و همه جا هم پیدایش میکنند، بگریزد. داستانی تکراری اما با روایتی نو و کارگردانی و بازی خوب. فیلم ریتم بسیار سریعی دارد با صحنه های اکشن بسیار خوب که پی در پی هم به نمایش در میایند.

آنچه باعث میشود که این اثر یک پله بالاتر از اکشن های معمولی و فراوانی که در قرن 21 در همه جای دنیا (متأسفانه غیر از ایران) ساخته میشوند قرار بگیرد این است که به هنگام بروز صحنههای اکشن، پیشرفت درام و پرداخت شخصیتها توأمان اتفاق می افتد. مثلاً یکی از نمونههای بارز این رویکرد، زمانی است که شخصیت اصلی فیلم بعد از جان سالم به در بردن از حادثه ای مرگبار، به همسرش تلفن میزند و دقیقاً در لحظهای که صدای او را میشنود، زخمی که بر اثر تصادف روی سرش ایجاد شده سر باز میکند و خون جاری میشود که در واقع آسیبپذیری او در برابر همسرش و شاید به صورت کلی جنس مخالف را آشکار میکند.
فیلم در زمان اکران با استقبال خوب منتقدان و گیشه در اروپا رو به رو شد و به یکی از پرفروش ترین فیلم های سال اروپا و تاریخ نروژ درآمد و چندین هفته در باکس آفیس اروپا رتبه ی اول را در اختیار داشت.
نقطه ضعف اصلی فیلم پایان بندی به اصطلاح خوب و خوش آن است که با وجود دلایلی که آورده میشود، زیاد باور پذیر نیست. اما هرچه که هست فیلمی ست که دیدنش را به همه توصیه میکنم.
برای پاسخ گفتن به نظرات ارائه شده، بعد از انتخاب گزینه پاسخ، نظر خود را در فرم پایین ثبت نمایید.