معنی coin به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) سکه - the other/opposite/flip side of the coin آن روی سکه، جنبه دیگر چیزی، از طرف دیگر (مثال دوم) - toss/flip a coin برای تصمیم گیری سکه پرتاب کردن، شیر یا خط کردن - two sides of the same coin دو روی یک سکه (مثال سوم)
Let’s flip a coin to see who goes first.
بیایید سکه بیاندازیم تا ببینیم چه کسی اول برود.
I know you'd like to go, but the other side of the coin is that someone has to stay with the baby.
من میدانم که تو دوست داری بروی ولی از طرفی یک نفر باید پیش این بچه بماند.
These two problems may seem unrelated but they are really two sides of the same coin.
این دو مشکلات ممکن است که غیر مرتبط به نظر برسند ولی در حقیقت آن ها دو روی یک سکه هستند. (کاملا مرتبط هستند)
coin
فعل
coins; coined; coining