برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با broken
ترجمه و جمله با broken
(فعل) اسم مفعول فعل break
broken
صفت
(صفت) شکسته (دو مثال اول) – خراب شده (مثال سوم) – (در مورد قول و غیره) زیر پا گذاشته شده
a broken arm
یک دست شکسته
a broken heart
یک قلب شکسته (از نظر احساسی ضربه دیده)
a broken phone
یک تلفن خراب شده
(ادامه بررسی معنی واژه) (در مورد صحبت کردن) دست و پا شکسته، پر اشتباه (مثال اول) – (در مورد یک رابطه یا ازدواج) پایان یافته (مثال دوم)
He spoke in broken French.
او فرانسه را دست و پا شکسته حرف میزد.
a broken engagement
نامزدی تمام شده
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: