koobdar.ir

مجله اینترنتی کوبدار

صفحه اصلی
عناوین
sdds
جستجو در سایت
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله اینترنتی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir
مجموعه ها و بسته های آموزشی ارائه شده در وب سایت کوبدار

معنی brief به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار

مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:

1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی

brief

صفت

US /ˈbriːf/

briefer; briefest

(صفت) خلاصه (دو مثال اول) – (در مورد لباس) کوتاه تر از حد معمول (مثال سوم)

a brief visit

یک دیدار مختصر

I'd like to say a brief word about the matter.

من دوست دارم کمی درباره این موضوع حرف بزنم.

a brief skirt

یک دامن کوتاه

brief

اسم

briefs

(اسم) خلاصه، کوتاه (مثال اول) – پرونده قضایی – دستورالعمل و دستور کار کسی – briefs شورت کوتاه و چسبان (مثال دوم) – وکیل (lawyer) - in brief به صورت خلاصه (مثال سوم)

a news brief

خلاصه خبرها

cotton briefs

شورت کتانی

In brief, the meeting was a disaster.

خلاصه، این جلسه یک فاجعه بود.

brief

فعل

briefs; briefed; briefing

(فعل) اطلاعات یا دستورالعمل به کسی دادن

She had already been briefed about/on that job.

او تازه درباره آن کار توجیه شده بود.