معنی alter به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(فعل) دگرگون شدن، دگرگون کردن (دو مثال اول) - ایجاد تغییر در یک لباس طوری که اندازه بدن شما شود (مثال سوم) - لحظه ای از مراسم عروسی که در آن خطبه خوانده می شود و عروس و داماد به زن و شوهر رسمیت پیدا میکنند – ارگان جنسی یک حیوان را برداشتن و توان تولید مثل را از او گرفتن (اخته کردن)
I altered my typical lunch and had a steak instead.
من ناهار معمول خودم را تغییر دادم و به جای آن یک استیک خوردم.
This one small event altered the course of history.
همین رویداد کوچک مسیر تاریخ را دگرگون کرد.
Dorothy agreed to alter my dress if I would reveal its cost to her.
دروتی موافقت کرد که اگر قیمت لباس را به او بگویم، آن را برایم تنگ کند.