معنی about به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(قید) تقریباً، نزدیک به (سه مثال اول) – (در مورد عدد یا مقدار یا فاصله و غیره) حدوداً (مثال چهارم) – اینجا و آنجا یا دو و بر یا در قسمت ها یا بخش های مختلفی از جایی یا مسیری (around - مثال پنجم) – در مسیر مقابل (مثال آخر)
ما تقریبا آماده رفتن هستیم.
It’s just about the worst mistake anyone could make.
این تقریباً بدترین اشتباهی است که کسی می تواند مرتکب شود.
I'm not about to quit.
من نمی خواهم بی خیال شوم.
من حدوداً یازده مایل دورتر زندگی می کنم.
There was no one about (US = around).
هیچ کسی دور و بر نبود.
turn about (US = around)
بچرخ
about
حرف اضافه
(حرف اضافه) درباره، در خصوص (دو مثال اول) - what/how about somebody/something (در محاوره) الف: برای سوال پرسیدن به صورت مستقیم از کسی (مثال سوم) ب: برای پیشنهاد دادن (مثال چهارم) – مهمترین جنبه چیزی مانند یک سازمان یا در یک فعالیت و کار و غیره (مثال آخر)
Something about him was wrong.
چیزی درباره او درست نبود.
She told me all about her family problems.
او همه چیز را درباره مشکلات خانوادگی اش به من گفت.
من گرسنه ام. تو چی؟
نظرت درباره یک فنجان چای چیه؟
The work she does is all about supporting her family.
کاری که او انجام می دهد، همش با هدف حمایت کردن (مثلا مالی) از خانواده اش است.
(حرف اضافه – ادامه بررسی معنی واژه) نزدیک، درو و بر (در آمریکایی بیشتر از around در این معنی استفاده می شود – مثال اول) – همه جا (در آمریکایی بیشتر از around در این معنی استفاده می شود - مثال دوم) – دور و بر (در آمریکایی بیشتر از around در این معنی استفاده می شود – مثال سوم) - be quick about it اینکه به کسی بگویید که عجله کند
somewhere about (= around) the office
جایی نزدیک به اداری
She looked about (= around) the room.
او همه جای اتاق را گشت.
People gathered about [=around] him.
مردم دو و بر او جمع شدند.
(حرف اضافه – ادامه بررسی معنی واژه) out and about فعالیت کردن خارج از خانه